شوهرم بچه ننه است،مادرش هم فتنه به تمام معنا،
شوهرمم یه بی عرضه،یه نمک نشناس،یه نمک به حروم به تمام معنا،
یه بی صفت،گربه صفته به تمام،معنا،
نه رفیق بازه،نه معتاد،نه زن باز،نه رفیق باز،
ولی زندگی مشترک رو میدون جنگ فرض کرده،
منم در مقابل خودش فرض کرده که باید حتما شکستم بده،
یعنی زندگی من کلا سست و بی پایه است،یه مساله کوچیک بی ارزش تبدیل به یک بحرانه بزرگ و شدید تو زندگیم میشه،
بس که شوهرم عقده ای و بیماره،
عزیزم برام دعا کن لطفا،
دعا کن پوزه شوهرم و پدرو مادرش به خاک مالیده بشه حسابی،یعنی خدا پوزسون و به خاک بماله از منم منم بیفتن،
دعا کن به لطف خدا سربلندو سرافراز بشم و دلم شاد بشه