آخرین شبی که خونه بابام بودم

 میرم یه شهر دیگ شهری که توش کسیو ندارم بهش که فکر میکردم بغض گلمو میگرفت به نامزدم پیام میدادم اون میگفت بخواب صبح باید زود بیدار شی بری آرایشگاه من  از استرس نمیتونستم چشمامو ببندم بالاخره با هزار فکر توسرم و بغض و استرس خوابیدم فرداش یعنی ۲۳ خرداد۹۳ من عروس شدم و...

و اومدم سر زندگی خودم درسته دور بودم از خانوادم اما چقد خوشحال بودم کنار عشقمم وقتی میرفت سرکار با ذوق به خودم میرسیدم که اون بیاد روزای خوبی بود اما این روزا فقط ۵ ماه طول کشیدن یه روز که سرش همش تو گوشی بود بهش شک کردم بعد گفتم نه بابا اون دوسم داره اما ما زنا همیشه حسمون بهمون درست میگ

وقتی خواب بود گوشیشو برداشتم دستم از استرس میلرزید اره حسم دروغ نبود شکم بی جا نبود اون داشت بهم خیانت میکرد اون تو برنامه های چت با دخترا چت میکرد نتونستم جلو خودمو نگه دارم گریم گرفت و بیدارشد بهش گفتم اونم اولش دستپاچه شد و گفت واسه دوستمه گفت کار من نیس معذرت خواست ولی من دیگ مثل قبل بهش اعتماد نداشتم

بعد اون همش توگوشیش از همین چیزا دیدم تا ۳ سال پیش که دیگه فهمیدم با یکیه همش با اونه تا الان اولاش معذرت میخواست میگفت ب خدا دیگ کاری نمیکنم یه فرصت دیگ بهم بده من احمقم چون دوسش داشتم قبول میکردم اما حالا حتی دیگ معذرتم نمیخواد حالا دیگ ما دوتا پسر داریم میدونم خودم احمق بودم که از اولش جدی برخورد نکردم از اولش فرصت دادم و بخشیدم من واقعا دوسش داشتم شاید بگید احمقه ولی بازم یکم دوسش دارم

من حالا ۶ ساله که عروسی کردم رومون به روی هم باز شده منی که واسش حاظر بودم جونمو بدم هرچی از دهنم دراومده بهش گفتم اونم همچین کم نذاشته در مقابل حرفای من دیگ برهم مهم نیستیم فقط داریم به اجبار پیش هم زندگی میکنیم نمیدونم چی شد که زندگیم به این جا کشید که زن متاهل بیاد اوار بشه رو زندگیم که اون بشه عشق شوهرم من بشم یه آدم اضافی

حالا امشب ۲۲ خرداد ۹۹ یاد ۶ سال پیش افتادم که چه استرس و ذوقی داشتم هیچ وقت اونموقع فکرشو نمیکردم به این جا برسیم فکر میکردم خیلی خوشبخت میشیم ای کاش ۶ سال پیش امشب میمیردم فرداش عروس نمیشدم ای کاش هیچ وقت به این شهر غریب نمی اومدم نمیدونستم چی منتظرمه زندگی قراره چه بلاهایی سرم بیاره😭😭😭امشبم بغض داره خفم‌میکنه به خاطر زندیگم به خاطر اتفاقای بدی که برام افتاده تورو خدا دعا کنید اون زنه آشغال پاشو از زندیگم بکشه بیرون دیگه نمیتونم دیگ خسته شدم از اینهمه بدبختی😭