ماشینو برداشتم اومدم بیرون اینوقت شب دید دارم میرم بیرون با چشما گریون.جلومو نگرفت.الانم دارم تو حیابون میچرخم زنگ نزد ببینه کجام.موقع اومدن گفتم ریموت کجاس گفت کوری به جاکلیدیه.الان نمیدونم این موقع شب تو خیابون چیکار کنم.زنگم نمیزنع که برگردم.نیم ساعته اومدم بیرون.اصلا براش مهم نبود.تو جاش دراز کشیده بود بخوابه.خاک برسرم ک هیچ کس نگرانم هم نمیشه