مامانم تو بارداریم😐

اره میگفت زوده ولی من میخواستم همبازی بشن تو یه وقتی باشه که بچه اولم حسادت نکنه 

الانم واقعا با هم خوب بازی میکنن خیلی هوای همو دارن مثل دوقلو ها

منم مامانم هیچکاری واسم نکرد حتی زنگ نمیزد حالمو بپرسه

ببین از الان که بارداری به خودت بگو من بچه واسه خودم میارم و فقط وظیفه خودم و شوهرمه بهش برسیم همین وبس ،واقعا از هیچ کس توقع نداشته باش بیاد کمکت حتی از مادر ،چون این توقع خیلی از لحاظ روحی اذیتت میکنه و ناراحت میشی ، وقتی توقع نداشته باشی از لحاظ روحی قوی تر میشی و هیچ وابستگی برات نمیمونه

من به مادرم گفتم که دوباره بچه بیارم نمیخوام اصلا شما تو زحمت بیفتی یه روزم نمیخوام بیای پیشم ،به مادر چه ربطی داره اونا زحمتاشونو کشیدن بنده های خدا حالا باید جور ما رو بکشن 

بخدا همه چیزای خوبش مال پسراشه مهمونداریش رو میفرسته خونه ی من. دیگه منم یاد گرفتم بی خیال بشم و ازش انتظاری ندارم.

عزیزم چه عشقی وظیفه هیچ کس جز پدر و مادر خود بچه نیست. والا اون مادر بدبخت سر بچه های خودش به اندازه کافی زحمت کشیده ..اگه کاری میکنه لطف میکنه خیلیها هم مجبوری انجام میدن

عشق چی بابا

هر چیزی حدی داره نه زیادیش خوبه نه کمش حالا شاید مامانه با عشق هست کاراش اما اون دختره باید فهم داشته باشه درک داشته باشه بره سرخونه و زندگیش اخه یعنی چی 6ماه بیوفتی رو دست مامان بابات زحمت بدی بهشون اگه به بچه داریه نهایت ادم تو دوماه یاد میگیره شوهرو همرو ول کرذه اومده پیش اینا اخه این چه زندگیه 

من حالم خوب بود و همه کاری میتونستم انجام بدم و حتی کمک مامانم هم میکردم

ولی بارداری دومم یه مشکلی برام پیش اومد مجبور شدم یکماه خونه بابام استراحت کنم و مامانم خدا بیامرز خودش همه کارا رو میکرد

خواهرم حاملگی هاش سخت بود و هرسری میمومد خونه بابام استراحت و فقط کارای شخصی خودش رو انجام میداد

عزیییزم انشالله به سلامت به دنیا بیاد🙏❤

راستش من مخصوصا چون پسر بزرگم فلج مغزی هست مامانم اینا بیشتر حساسیت نشون میدادن و دوست نداشتن بهم سخت بگذره و کلا بجز حاملگی همیشه هم هوای ما رو دارن از همه نظر ❤❤

وقتی بچه میاری تاآخرعمرش مسئولشی!

اصلا زود و دیر بودنش به مادرت ربطی نداشته

من خودم دلم نمیومد ازتش کنم اخه سنش بالابود زانو دردو قلب درد داره منم بچه اخرم دیگه الان سنش رفته بالابااینکه میگفتم برام کم نمیزاشت غذا برام میفرستاد ولی خودم نمیخاستم ازش خجالت میکشیدم عذاب وجدان میگرفتم تموم کارامو خودم کردم فقط بعد زایمانم چندشبی پیشم موند

کاری نداره که سرچ کن طرز تهیه اش رو یاد بگیر 

سعی کن چشمت به دست کسی نباشه و توقع کار از هیچ کس نداشته باش

منم بچم ۷ ماهشه هر روز از صبح تا غروب خونه مامانم هستم...شوهرم که میره سرکار منو میبره اونجا غروب میاد دنبالم

اگه یه روز نرم مامانم شاکی میشه که چرا نیومدی

اره بیچاره چه گناهی ورده بعضی از دخدرا خیلی پر توقع تشریف دارن و واقعا. به مادرشون مثل کلفت رعتار میکنن