2777
2789
عنوان

مامانم تو بارداریم😐

1412 بازدید | 84 پست

خانوما مامانتون تو بارداری اولتون بهتون کمک میکرد؟چ کارایی براتون انجام میداد؟

زیاد خوب بودن ،مثل داشتن یه کروموزوم اضافیه مُنگُل تصور میشی...دوست داشتن بیجا هم همینطور!وضعیت خیلی اسفنا‌ک شده ،از فاصله طبقاتی دیگ خیلی فاصله گرفته 😑شده جرِ طبقاتی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همه کار

خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است..

نه مامانم شاغل هستن.تازه بدشون نمیومد من برم کمکشون کارای عقب افتادشون رو بکنم 😂😂

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم

با اینکه خیلی نزدیکم نیست ولی همش غذا درست میکرد میفرستاد 

تو بارداری دومم هم همش میگفت پسرت رو بیار من نگه میدارم استراحت کن همش غذا درست میکرد میفرستاد برام 

واسه دکتر رفتن نوبت میگرفتن برام

جواب آزمایشات رو میگرفتن

خلاصه خیییلی شرمندشون بودم و هستم


**اُفَوِّضُ اَمری اِلی اَللّهِ اِنَّ اَللّهَ بَصیرُ بِالعِباد**
من به مامانم کمک میکردم ، شبی که زایمان کردم داشتم با وایتکس براش دیوار میشستم 

منم یچی تو همین مایه ها هستم😐

زیاد خوب بودن ،مثل داشتن یه کروموزوم اضافیه مُنگُل تصور میشی...دوست داشتن بیجا هم همینطور!وضعیت خیلی اسفنا‌ک شده ،از فاصله طبقاتی دیگ خیلی فاصله گرفته 😑شده جرِ طبقاتی

مامان من تو بارداری اولم صبح تاشب خونه ما بود حتی شاممون رو میزاشت میرفت چون من تک فرزند بودم میترسید بچم سقط بشه .

اما تو بچه دوم از روز دهم رفت کلا بچه ها با خودم بود فاصله سنیشون هم کمه ها اما تو بچه دوم کمک نکرد 

بعد شنیدم به خالم گفته این اگه خیالش راحت باشه و سختی نکشه زرت و زرت بچه میاره من هیچی خودش بیچاره میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز