2777
2789

چون قطعه

متاهل و متعهد 💍تو چشمات سواله یه عالم سوال🎁😍نگاهت پر از آرزوهای خاص♥میدونم تو ذهنت چیا میگذره😍🎲میبینی تو اما کی عاشقتره💏میمونم کنارت درست مثل سایت😚از امروز تا هر روز تا اون بینهایت🌠نمیگیره هیچکس جای خاک پاتو😍نمیمیره این عشق قسم میخورم😍تا روزی که قلبم هنوز میزنه❤😍تا وقتی که جونی توی این تنه😍تو روزای خوب 😃تو روزای بد🙁همیشه باهاتم قسم میخورم💏به بارون نم نم🌧☔به دریا به کوه🌊🗻به این آفرینش🌠 به کشتی نوح⛵به ماه و ستاره 🌙🌟به هفت آسمون🌎به عشقم به عشقی تا مرز جنون🤗به لحظه ی دیدار قسم میخورم👫❣دوباره  با  تکرار  قسم  میخورم😇به عهدی که بستیم💒💍به هستم به هستیم قسم میخورم🕋🙏💝

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

لابد ترکیده

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

مجردا

awaaaaaaaa | 18 ثانیه پیش
2791
2779
2792