دیشب خواهرم زنگ زد برم خونه مادرم تا دخترمو ببینه خیلی اصرار کرد اما شوهرم نیومد گفت اگه دلش تنگ شده خودش بیاد. اونا هم خونه مامانم دعوت بودن گفتن خب شما که ماشین دارین بیاین. شوهرم گفت میام دنبالتون خواهرم بخاطر مامانم نیومد. بعد از اون من ناراحت شدم گفتم خب انقد اصرار میکنه می رفتیم دیگه. شوهرم برگشت گفت خواهر تو کیه که بخوام بحرف اون برم اونجا. بعدم هی بحث کردیم به خواهر برادرام فحش بد داد. الان رفت بیرون زنگ زد که مامانم گفته برو خانومتو بیار اینجا منم گفتم نمیام. ولی دو دلم مادر شوهرم آدم خوبیه
لج نکن.برو تا دفه بعدی تورو هم خونه مامانت ببره.دنیا دوروزه گلم.
اووه ولش بابا
یوقت ک خونه نبود ب خاهرت بگو بیاد خونت بچتو ببنیه
اصلنم دیگه برا این موضوع ضعف نده دست شوهرت چون معلومه چجور ادمیه
خونه مادرشوهرتم نرو بهانه کن حالت خوب نیس
بزار شوهرت بدونه واسه چیه ولی تو بهانه حالتو کن
نمیدونم چی بگم . یه کم لج دراره که راضی نشد بری خونه ی مامانت ادم دلش میخواد تلافی کنه.باز خودت میدونی
بنظرم خونه مادر شوهرت برو . بزنگ ب خواهرت بگو شرمنده من نمیدونستم جایی دعوتیم ایشالا ی بار دیگه بیا خونمون ببین بچه ام را
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
