بچه ها من ی مدت افسردگی شدید داشتن و شوهر من بیکاربود ن حال داشتم ب خودم و زندگیم برسم ن پول الان تحت مشاور و داروهای گیاهی یکم سرپاشدم شوهر مم ی کاربخورنمیر پیداکرده حالا دکتر گفته سرتو گرم کن و ب خودت بیشتر برس ازین وضعیت درای.جاریمونم همین بود همش دنبال پس انداز بود یاقسطاش زیاد بود نمیدونم کلا خیلی ساده میچرخید خون شم خیلی ساده بود اینم بگم توچیزای دیگه رقابت شو داشت بامن ...بماند
الان ی دفعه افتاده دنبال ب خود رسیدن و ب خونه رسیدن و همش عکساشو نشونم بده و هی پز بده و اینا اعصابم بهم ریخته خدایی ن بگم حسودی میشه اعصابم بهم میریزه میگم خو ینی چی اگ صلاح زندگیت این بود حالا چطو یهو عوض شده قبلن شدید رو بچه هامون رقابت میکرد و چیزای دیگه الان اینجور