2777
2789

سلام دوستای گلم

خیلیاتون در جریان تاپیکام بودین و دعوای چند ماه پیشم با خونواده همسر

خیلی کلی بگمو برم سر اصل مطلب

راستش ما ۸ ساله ازدواج کردیم و اونا سر عقدمون نیومدن هیچکدومشون و کلی تو مناسباتو بی مناسبتای دیگه دل منو همسرمو شکوندنو ما بارها بخاطر اونا به اختلافای اساسی ای رسیدیم

صبح امروز شوهرم بهم گفت اگه عقد خواهرم بشه هفته دیگه تو چیکار میکنی من برم نرم

گفتم من دیگه برام مهم نیست نه ناراحت میشم نه خوشحال تو هیچوقت جلوی اونا پشت من نبودی و زیاد دلمو شکستی و دروغ گفتی الانم خواهرته میخوای نرو میخوای برو ولی حواست باشه دوباره کارای قبلتو تکرار نکنی

گفت راستش مامانم زنگ زد خبر داد ولی من گفتم من ب فاطمه یعنی من نمیگم.اگه میخواید خودتون بگید

مامانه ام گفته اگه فکر میکنی زندگیت به خطر میفته تود دانی من وظیفم بود بگم

وسط این حرفا شوهرم برگشت بمن گفت ولی یه خواهری داره پسره...

گفتم مگه تو دیدیش

سوتی داد

چو شوهرم بمن گفته بود یبار خواستگاریو رفته که اگه یادتون باشه من اینجا نوشتم اونا در کمال بی احترامی زنگ زدن اخرین لحظه سعید بیا ولی زنتو نیار...

گفت اره دیدمش

گفتم دیدی سعید منظورم این دروغات بود بعد خودش فهمید چه سوتی ای داده گفت جالا گیر نده دیدمش دیگه گفتم پس جلسات دیگشم رفتی بمن نگفتی...

گفت اصلا مهم نیست برام هر فکری میکنی بکن

ولی من بهت میخواستم بگم که نمیرم اصلا ولی تا اخرین لحظه بازیشون میدم عین خودشون.مگر اینکه ببینم واقعا پشیمونن که نیستن...

منم گفتم برام مهم نیس دیگه نمیخوام زندگیمو خراب کنید...

مگه چی میشد که بشه خدا جون....😔 

یه کمر باریک لایک کنه😆

باشه =لطفا خفه شو سرمو خوردی،افرادی که دنبال دعوا هستن رو اصلا جواب نمیدم پس فکر نکنید جواب ندارم که بدم ده برابر شما جواب دارم منتها آدم حساب نمیکنم یه عده رو  (امضام مخصوص کاربرای بیشعوره از بقیه معذرت میخوام )

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

و اینم بگم که میریم عین یه مهمون خونه مادرشوهرمینا یعنی دو سه ماهه اشتیمون داده برادر شوهرم

ولی من همون اول دعوا گفتم که نمیام عقدشو اونام میدونن نمیرم

خیلی ام عادیه رفتارم اونجا صمیمی ام کار میکنم خونشون احترام میزارم...

مگه چی میشد که بشه خدا جون....😔 
بهش بگویکم براخودت ارزش قائل باش 

انقدر گفتم زبونم مو دراورد

دیگه اون برام مهم نیس کارای خونوادشم مهم نیس ولی دیگه نمیخوام عین اون روزا از بچم دورم کنن اذیتم کنن

مگه چی میشد که بشه خدا جون....😔 
حالا منظورش ازینکه پسره یه خواهری داره چی بود؟

منظورش این بود که خیلی سلیطس خدا به دل من نگاه کرده و خواهرشوهر خودش از خودش بدتره...

مگه چی میشد که بشه خدا جون....😔 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

نی نی

yasaminzahra71 | 9 دقیقه پیش
2791
2779
2792