من از شوهرم دورم عقدیم
همیشه سر رفتن من بیرون دعوا داریم
منم تنها جایی نمیرم هر وقت داداشمو زنش میان من و مامانمو میبرن بیرون اونم گاهی اوقات
تو ماه رمضون خواستیم بریم یه دوری بزنیم که بهش گفتم گفت قرار نیس هر جا داداشت میره دنبالش راه بیافتی منم گفتم نمیرم ولش داداشمم فهمیده این اخلاقشو گف نمیریم که من دلخور نشم همشم دلداریم میده
حالا الان پیام داد پس فردا میرع ویلا شب هم هستن با دوستاش بغض دارع خفه ام میکنه
اگرم بگم نرو باز دعوا و اعصاب خوردی
فقط خواستم اینجا بگم خالی شم نرم به خودش چیزی بگم ...