تو ی عروسی بویم دختر عموها کنار هم یه دختر عمون تازه اومد تو جمعمون بعد صندلی برداشت بشینه نگو صندلی برا زن عموم بود رفته بود شاباش بده اومد بشینه این کشید وای رفت هوا نفسم بالا نمیومد زن عموم عصبانی ما هم نمیتونستین نخندیم اصلا ی وضعی بود برا هیشکی پیش نید🤣🤣