2777
2789
عنوان

بچه هاتون توی قرنطینه چکار میکنن؟!

451 بازدید | 36 پست

والا من دلم برای داداش و خواهرم خیلی میسوزه

همش تو خونه ان الان 4 ماهه حتی تو حیاط خونه هم نرفتن

داداشم 12 سالشه خیلی بهونه میاره

همش میگه حوصلم سر میره چکار کنم

معلومم نیست کی میرن مدرسه

شماها چکار میکنین با بچه هاتون

چجوری سرگرمشون میکنین

من ک خودم 100 سال هم تو خونه باشم بازم کلی کار دارم ک انجام بدم

منم که همش سر کارم

بیاین یکمی حرف بزنیم 

البته من خیلی امیدوارم ب اینده و روزهای عالی ک پیش رومونه

☺😊

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ما ۲ هفتس دیگه خونه مامانم و دوتا خواهرام میریم.با ماسک و دستکش.چکار کنیم اگه واقعا ۲ سال طول بکشه یعنی ۲ سال بشینیم توو خونه؟؟🤔🤔منطقی نیست

عدّه ای هستن در وَهمِ خود،خداجو و خداپرستن،اما خلقی برای در امان ماندن از شرّشان به خدا پناه میبرن.خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر به خواست خودشان...

ماهم همچنان قرنطینه ایم ۴ماهه مادرمو ندیدم

هروز با ماشین میریم ی دوساعتی دور میزنیم میایم هیچ جاهم پیاده نمیشیم

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....

پسر من5 سالشه اوایل خوب بود الان چن وقته چون بچه ها میان تو کوچه اینم هی تو بالکن نگا میکنه بغض میکنه که بره بیرون واقعا دلم براش میسوزه جرأتم نمیکنم بزارم بره بازی

السلام علیک یا ربیع الانام و نضرةالایام                          سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران                               بهار۱۴۰۲

من میبرمشون تو حیاط .اسانسور و پله ها رو هر روز ضد عفونی میکنم. بعد بازی هم میبرمشون حمام .البته بازم حوصلشون سر میره   

خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده  بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان  بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی  برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792