جنبه اعتراض نداره یهو میره به همه میگه چی شده،
شوهرم گفت میخوام برم خونه مامانم آش رشته درست کنیم گفتم من امشب آش نمیخوام ولش کن به روز دیگه، بعد منم تازه از حمام در اومده بودم هم موهام خیس بود هم کلی لباس برا شستن داشتم،
اینم زنگ زد مادرش ک آش بذار بیایم واینا ک اونم گفت همین الان بیاید، شوهرمم چون من داشتم بهش غر میزدم گفت الان فلانی کار داره یه ساعت دیگه میایم، یهو مادرش بلند گفت آره اینم همیشه میگه کار دارم، منم بلند گفتم حمام بودم،
بعد قطع کردن با همسرم دعوامون شد سر اینکه چرا حاضر نیستی بیای، زنگ زد به مامانش ک بذار یه شب دیگه، حالا تو دلمه باید پیام بدم مادرش بهش یه چی بگم نمیتونم سکوت کنم