بخدا بیشتر روزها خیلی خیلی عصبانیم. شوهرم رفتارهای بچگانه داره اولش به نظر بامزه است ولی به شدت ناراحتم. نمیدونم خدا کمکم میکنه یانه. حتی بارها به خودکشی فکر میکنم انتظار من از زندگی این نبود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
قبلن همش میگفت چون بدون پدرو مادر بزرگ شدی افسرده و مشکل داری. چند سال. بعد کم کم به خودم اومدم و دیدم واقعا رفتارهاش طبیعی نیست. فکر کنید تو جو بیمارستان باید اون همه سر وصدا و تشنج رو تحمل کنم ولی انگار زنگ تفریحه اونجا برام به نسبت خونه
دقیقا اینم همه چی و به شوخی میگیره،خونوادش راحت ازش سواستفاده میکنن ازبس سادست ،پیر شدم بخدا
آرزوی داشتن یه همسر فهمیده رو به دلمون گذاشتن. خدا میدونه من از ناراحتی تو ذهنم یه شوهر فهمیده و اهل مطالعه دارم. خودم میدونم اشتباهه ولی برای فرار از این جهنمه