دیشب مادر شوهرو خواهرشوهرم اومده بودن از شهرستان روزه نبودن صبح من رفته بودم خونه خواهرم بچه هاشو نگه میدارم بیدار شدن اومدم باهشون خونه خودمون خواهر شوهرم میگه نون گذاشته رو میز بهش شوهرم بهش گفته نزار رو میز گربه ایه اخه قبلا گربه داشتم میزو تمیز کردم واااااای ابرومو برد الان خیلی ناراحتم خواهر شوهرمم گفت گربه رفته روش گفتم نه