2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ســــــیـــــــزدهــــــم

همیشه توکلت به خدا باشه و امید وار باش؛    نا امیدی از جانب شیطان است.همیشه سعی کن خوبی های اطرافیانتو پیدا کنی و تو ذهنت مرور کنی؛ روزی دوتا خوبی پیدا کن👌امکان نداره پشیمون بشی از اینکار.به مشکلات بخند و بهشون ثابت کن تو اشرف مخلوقاتی و قوی تر از اینی هستی که بخواد زمینت بزنه؛ پاشو و مقاومت کن و نابودش کن😊.وقتی میم مشکلات رو برداریم‌ زندگی شیرین می شود         خـدا گر ز حــکـمـت ببندد دری ؛ ز  رحـمـت گشاید در دیگری. برای سلامتی و ظهور منجی عالم بشریت ؛امام زمان (عج) صلوات بفرستید.

۱۴ ام

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
اخ سوال منم بود به حساب خودم ۱۳ ولی تقویم گوشیم ۱۴ گیج شدم گفتم نکنه من اشتباه کردم

عه منم از روی تقویم گفتم😥

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
اخ سوال منم بود به حساب خودم ۱۳ ولی تقویم گوشیم ۱۴ گیج شدم گفتم نکنه من اشتباه کردم

تقویمت مشکل داره سیزدهــــمه

همیشه توکلت به خدا باشه و امید وار باش؛    نا امیدی از جانب شیطان است.همیشه سعی کن خوبی های اطرافیانتو پیدا کنی و تو ذهنت مرور کنی؛ روزی دوتا خوبی پیدا کن👌امکان نداره پشیمون بشی از اینکار.به مشکلات بخند و بهشون ثابت کن تو اشرف مخلوقاتی و قوی تر از اینی هستی که بخواد زمینت بزنه؛ پاشو و مقاومت کن و نابودش کن😊.وقتی میم مشکلات رو برداریم‌ زندگی شیرین می شود         خـدا گر ز حــکـمـت ببندد دری ؛ ز  رحـمـت گشاید در دیگری. برای سلامتی و ظهور منجی عالم بشریت ؛امام زمان (عج) صلوات بفرستید.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792