کنترل کردن خوبه یا بد؟

گیرم بدم اون مشکل نداره بگم باهمه قطع رابطه کن میکنه البته جز خانوادش اما الان ما ۶ساله باهمیم تنها مشکلمون منم و رفتارام و دوستامو آدمای اطرافمو لباس پوشیدنمو اینا یعنی واقعا کم آوردماااا حس بدیه که برا ساده ترین چیزا باید جواب پس بدی مدام

فعلا داریم میریم مشاوره اگر باز نزنه زیرش قراره آخرش معلوم شه چی به چیه موندنیم یانه،الان که تو این شرایط گیر کردم خودم با خودم فکر میکنم نکنه بخاطر ۴تا دوست و یه لباس دارم بهانه میگیرم اما خب میبینم وقتی یه پیام و نیم ساعت نبودنم میشه داستان میفهمم انگار خودمم باورم شده الویتم اون نیست انقد که بهم میگه☹☹☹

بابا اصا خودش میگه نه تو مشکلی داری آدم بدی نه دوستات اما من از رفت وآمد مجردی خوشم نمیاد حالا کل این رفت و آمد در کل سال عمرا بیشتر از ۱۰ بار بشه،یا مثلا من با دوستام به مشکل میخورم ناراحت میشم براش میگم درد و دل کنم بعد دیگه کلا انگار اون طرف دشمن منه😐😐 میگم آقا اون حرفارو ولش من فقط بت گفتم سبک شم خودم بلدم از پس خودم بربیام ول کن نیست🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

نمیدونم بخدا منم نمیفهمم اصلا رفت وآمد مجردی اشتباهه به نظرش،مثلا چندروز پیش دوستم پیام داد منم داشتم بادوست پسرم چت میکردم یه چنددقیقه بعدش گفتم بزا من یه دستشویی برم یه چیزی بخورم فلانیم پیام داده جواب بدم میام چون قشنگ ۲،۳ساعت بود نشسته بودم حرف میزدم قبلشم دنبال رفرنس براخودش بودم گفت اوکی آقا نیم ساعت بعد برگشتم گفت حالا فلانی چی میگفت تموم شد گفتم آره فعلا تموم شد گفتم بیام پیش تو بعد تو خوابیدی باهاش حرف میزنم برگشته میگه فعلا؟ماشالله چه بیکار چیکار داشت ول نمیکنه گفتم هیچی بابا رزومه فرستاده بود اونارو گفت برگشته میگه به ماچه خب و.... من اصا شوکه بعد میگه تو به من اهمیت نمیدی من برات الویت نیستم به دوستات بیشتر اهمیت میدی خیلی ناراحت شدم چون من اون لحظه هم شام درست میکردم هم پیام میدادم که بتونم سریع برسم به اون بعد اینجوری گفت فقط برا نیم ساعت شدم آدم فروش😐😐😐😐

😂😂😂 بابا من خیلی بچه خوبیم کلا ۴تا دوست دارم فقط یکیشون مثه خودم مجرده هم وقتش آزادتره هم کلا بامعرفتتره باهمه هم اینجوریه هرچندوقت پیگیرم میشه این بدش میاد بعد حالا من خبر دارم هرکدوم از دوستای اون تا حالا چندنفرو چیکار کردن اما هیچوقت نگفتم اگر تو بااونا باشی قطعا توام بدی ولی خدانکنه دوست من دوست پسرش یا شوهرش به دلش نشینه دیگه ول کن ماجرا نیست

هنوز ازدواج نکردم ۶ساله باهم درگیریم الان واقعا میترسم از ازدواج میترسم بدتر شه همه چی،آره بابا ما کلا فقط موقع تولدامون همدیگرو میبینیم یا یه وقت یکی مهمونی بگیره یا سینما و بازار و کوهی جایی که همینم در کل یکسال شاید ۱۰بار بیشتر نشه،تازه اوایل من حق نداشتم برم کافی شاپ و رستوران😐 انقد اصرار اصرار تا راضی شد بعدش باز یهو گفت کوه نرو خوب نیست😐باز التماس التماس بعد چندوقت گیر داد به سینما سینما نرو الان مثلا بگم فلان روز با دوستام دخترونه میریم کوه مصیبت قشنگ یعنی هیچوقت حق ندارم قرار بزارم اول باید هماهنگ کنم اگر اوکی بود بعد قرار بزارم وگرنه اهمیت نمیدم و این حرفا

فعلا که دایورت کردم دیگه حوصله نازکشی و قهر وآشتی ندارم