بچه های خلاصه مینویسم ک خسته نشید؛4سال پیش با یکی اشنا شدم مثل همه دوستیا اولش معمولی بوداما بعدش همه چی عوض شد رفت و اومدا زیاد شد یه وقتی ب خودم اومدم ک عاشقش شده بودم4سال کم نیست روابطمون انقد زیاد شد ک من خونش رفتم احمق شده بودم اجازه دادم ک باهم رابطه داشته باشیم بعدش ک این اتفاق افتاد خیلی با من سر شد اما من میخاستمش ب هر قیمتی خیلی راحت خوردم میکرد با یکی از دوستام قرار گذاشته بود گفته بود ک منو ول میکنه فقط دوستم باش دوس شه یه روز ک دیگ کفریم کرده بود گفتم ازت شکایت میکنم گفت پول میدم برو درستش کن خانوادم فهمیدن بابام رفت دم مغازشون پسره دستشو گذاشته بود روی قران ک من این کارو نکردم😢😢خیییلی حس بدبختی میکنم اما کاری ازم برنمیاد بابام باهام حرف نمیزنه حس میکنم اعضای خونه فقط تحملم میکنن ب نظرتون اون خوشبخته
چه کثافتی هستش...😐😐😐
دیگه فک نکنم اون روز خوبی ببینه مطمئن باش عذاب وجدان میگیره همیشه.شایدم ی روزی اومد دنبالت.و این ک اصلا کارت خوب نبوده هیچ وقت ب هیچ کس اعتماد نکن حتی اون چشمات هم باشه .پدرت کی فهمیده؟
برا چی جار زدی همه بفهمن پرده ک الان مهم نیست والا منم نداشتم الانم نامزدم میدونه و اصن براش اهمیتی نداره مگه دوره قاجاره
خدا همچین پسرهایی رو لعنت کنه که برای لذت خودشون زندگی دخترها رو به فنا میدن
الان ک بابات میدونه شکایت کن پزشک قانونیم خودش تشخیص میده کار اون بوده یا نه
ولش کن بره گمشه
من نمیدونم،واس چی ب ای روابط ادامه میدین؟؟ مگه از اول اخرش معلوم نیست؟؟
ای کاش میتونستم شکایت کنم اما دیره چون 1سال ازش میگذره دیگ نمیشه
چرا آخه دختری تو دادی بهش 😑😑اگه رابطه میخواست ب هزار جور مدل میشه
من جات بودم دهنشوسرویس‌میکردم
بروپزشکی قانونی
مجبورش میکنن ازدواج کنه باهات
عوضی
ادرس بده سیمان بریزیم اونجاش‌کاراییشوازدست بده
اه غاتی کردم
الان ک خانوادت میدونن شکایت کن خدالعنتش کنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
