خاله م كه همسرش اعتياد داشت(شيشه) و خودش كار ميكرد به دختر و يه پسر داشت اون موقع كوچيك بودن پسره به پدرش وابسته س موند با باباش ولي دختره اومد با خاله م اول طبقه بالا پدربزرگم با بدترين شرايط و بدترين محله بودن ولي خدارو شكر الان خونه جدا گرفتن باهم زندگي ميكنن
نه كسي براشون مزاحمتي داره نه حرفي پشتشونه.
دوستمم جدا شده بود دليل كاملشو نميدونم الانم تنها زندگي ميكنه و خيلي راضي هستش خدارو شكر