من تو شرایط رسمی مثل سر کار، دانشگاه عملکرد خوبی داشتم ولی تو رابطه هام نه. انگار خودی وجود نداشت. نمیدونم این حس من رو چند نفر تجربه کردید ولی فرض کن دریافت عقل و احساست رو همیشه نادیده بگیری و کارهایی خلاف اون انجام بدی. اینکه نتیجه تلاش هات برات بی ارزش باشه و فکر کنی تو لایق عزت و احترام نیستی. اینکه فکر کنی تو دنیا تو حق بودن و زیستن نداری و فقط بخوای بقیه یا حتی دشمناتو دل شاد کنی. شده اینقدر خودتون رو گم کنید؟ اصلا رابطتون با خودتون چه جوریه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شروع نیست.سال هاست که دارم سرچ میکنم.مقالات زیادی خوندم و فکر میکنم سایت روانشناسی نبوده که تو این سالها سر نزده باشم.خوشحال میشم تجربه افرادی با پیشینه های اجتمای مختلف رو بخونم