بچه ها من هفت ساله ازدواج کردم تو این هفت سال شوهرم جیگرمو خورده هر کار بگید کرده از خوار وخفیف کردن من جلو خانوادم بگیر تا کتک و پول ندادن و اجازه هیچ جا نرفتن و توهین و فحش به خانوادم ولی من همش کوتاه میومدم چون کم سن بودم و می ترسیدم تا پنج ماه پیش دیگه یه بار بدجور کتک خوردم قهر کردم رفتم خونه مامانم همه چیزو بهشون گفتم خانوادمم پشتم شدن گفتن طلاق بگیر چون کمابیش خبر داشتن همش دعوا می کنه منو یه ماه قهر بودم که آومد دنبالم و ازم معذرت خواهی کرد گفت من اشتباه کردم این چند سال با تو بد بودم تحت تاثیر مامانم بودم و این حرفا اینم بگم که شوهرم تو فامیلشون معروفه به عصبی بودن وقتی مجرد بوده همش خواهراشو می زده بعد من به خاطر بچم آشتی کردم الان دو سه ماهه آشتی کردم ولی مثل قبل شده همش قهر می کنه همش می گه چرا به من نمی گی گرسنمه یا نه مثل بچه کوچیک میمونه واقعا دیگه خسته شدم دلم خونه کارای قبلاناشو می بینم قلبم آتیش میگیره الانم اینجوری تو همین یه هفته سه بار قهر کرده من نیازشو کشیدم ببخشید طولانی شد واقعا دلم شده جیگر زلیخا