دیشب خواب دیدم خونه ای داییم هستم و اونجا کلی خوراکی خوردم و شیرینی دختر عموم هم بود تعارف میکرد ولی اصلا سمت من نمیومد موهاشو هم عین موهای من رنگ کرده بود هر چی هم صداش میزد محلی بهم نمیداد
چنتا از همکلاسی های دبیرستانمو پیدا کردم یکیشون اومد گفت یادته فلانی چقد ناراحت بود مثل تو… الان انقد روحیه داره خلاصه من یک جفت گوشواره روی زمین عین گوشواره های خودم ک تو خواب گمشون کرده بودم رو دیدم مثل همونا ولی دو جفت پیدا کردم فکر میکردم بدلن ی جفتشو دادم ب دوستم بعد رفتم تو مدرسه ای ک والدین ب همراه بچه ها اومده بودن مدرسه اونجا ی نفر بهم گفت شاید این گوشواره مال کس دیگه ای باشه انگاری روی گوشواره ها اسم الله و محمد رسول بود