چجوری ب شوهرم بگم نیاد؟

به شوهرت بگو ..خیلی راحت...

من الان چند ماهه شوهرمو ندیدم ماهم عقدیم...راه دوریم ..هر بار خواست بیاد بابام گفت نه (فقططططط بخاطر کرنا وگرنه مشکلی نداره)..منم راحت بهش گفتم دلیل بابا و مامانمو...اونم سختشه ولی قبول کرد هر دفعه

اصلا نذار شوهرت بفهمه بابات ناراضیه

بعد ب بابات بگو من میرم خونشون انقدر ب من احترام میذارن همش پذیرایی میکنن همش میگن بیا بمون خونمون 

حالا الکیم شده

بگو انقدر شمارو دوست داره 

بگو منم روم نمیشه اون بیاد اینجا ما بد برخورد کنیم بگیم نیا 

منم توعقد شوهرم هرروز و شب خونمون بود ،البته جدا میخابیدیم،اینقد همش خونمون بود ک تا کار داشت نمیتونست بیاد خونوادم میگفتن چرا نمیاد بهش زنگ میزدن کجایی؟ چرا نمیایی،اما تو یک سالو نیم ک عقد بودیم من شاید ۱۰ بار اونم برا شام یا ناهار میرفتم سرساعت ۱۱ باید خونه میبودم

چقد بده این فرهنگ اه اه اه

انگار زمان قدیمه

طفلی نامزدت

خب با مامانتون صحبت کنید، در نهایت اگر اصلا نشد خیلی ملایم و با محبت باهاش مطرح کنید 

عزیزم

تموم سعیتو بکن ازدواج کنید برید

منم دوران عقد مذخرفی داشتم،ما دو روز قبل شروع محرم عقد کردیم،نظر شوهرم این بود تو دوماه محرم صفر کارامونو کنیم بعدش عروسی بگیریم ولی من مخالفت کردم گفتم وسط زمستون میفته و من هول هولی میشم سختمه جهازمو کامل کنم اینجوری

ولی بنظرم اشتباه کردم دوران عقد هررررچه کوتاهتر بهتر.حرف و حدیثش کمتر

شمام تموم تلاشتونو کنید سختگیری نکنید برید سر خونه زندگیتون.

به شوهرت اصلا چیزی نگو.چون بعد ازدواج همینا تو دل آدم می مونه.بنظر من حتا اگر بابات بگه بهتره تا تو بگی.

به شوهرت بگو من دلم میخاد سریعتر عروسی بگیریم اگر گف چرا اونوخت بگو بخاطر اینکه خونوادم اذیت میکنن بخاطر دیدنای زیادمون به من غر میزنن اعصابم خورد میشه که محدودمون میکنن و اینا

شما هیچی نگید 

خانواده محترمانه بگن بهتره

عزیزم 

یکم مدارا کنید ان شالله این دورانم بخوشی بگذره خاطره ی خوبی بمونه براتون🙏🌹🌹🌹