چون دخترم دوماهشه از کرونا میترسم شوهرمم نمیزارم بهم نزدیک شه چون رعایت نمیکنه وهرشب میخوره من پایین میمونم شوهرم بالا خونه مامانش میاد میخوره پایین غذاشو مست میره بالا من چون دست تنهام به مامانو خواهرم گفتم بیان کمکم واسه بچه کسیو نمیزارم بیاد پیشم از موقع زایمان تا الان شوهرم میخورتا الان از روزی که از بیمارستان اومدم چون میدونه متنفرم امروزم مامانم گف یه ده روزم بیا خونه ما من باشوهرم یه سال رابطه ندارم رفتم بالا بهش بگم میرم خونه مامانم گف غلط میکنی پاشد منو زد منو از اشپز خونه حدود پنج متر تاحال میشه پرت کرد موهامو کشید اونقد منو زد مامانو خواهرم بچه داشت گریه میکرد ولش کردن اومدن بالا به مامانش زنگ زدیم خونه اناش بود اومد گف این واسم وظیفشو انجام نمیده با نهایت پرویی منم گفتم ازت متنفرم گمشو فقط واقعا دوسش ندارم بچمو میخ ام طلاق بگیرم گیریم بچمو بدن رفاه ندارم بمونم وضعم اینه ازش تنفر دارم دوسدارم بمیره
تورچم ایرانیام اذربایجانیام تورچ لر ایچینده وطن پرور ایچنده شرف لی اینسانیام
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اینجا چکار میکنم من🔫🐴تاپیکها و پستها رو با دقت نمیخونم ببخشید🔫🐴 به نی نی یار میگم چرا ترکوندینم میگه واسه گذاشتن ایموجی خنده (ر.ک به تنها تاپیکم صفحه ۳ ) شما تو تاپیکای انفجاری صدام کنید من قول میدم با گریه بیام پیتیکوووححححههههه😍😍😍🐎🐎🐎
این تاپیکو قبلا دیدم، از روی پنج متر پرتت کرده فهمیدم😐
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍