2777
2789

من دوتا خاطره دارم.

اولی.اینکه  منو شوهرم رفتیم تو اتاق حرف های پایانی رو بزنیم که شوهر جان موقع بلند شدن اومدن جلو من فکر کردم چیزی رو چادرمه میخواد برش داره سرم پایین بود دیدم داره نزدیک میشه نگاه به صورتش نکردم دیدم یه آن اومد جلو پیشانیمو بوسید.شوهرم خیلی شر و شیطونه.تو مراسم خواستگاری هم کلا متکلم وحده بود😂🤦‍♀️بچه ها واقعا اون لحظه قلبم از سینه کنده شد انگار دستو پامو تو آب یخ کردن اون شکلی بود😑شوهرم میگه انگار ده ساله میشناختمت اون لحظه😶




خاطره دومم🤦‍♀️اخر مراسم قرار شد یه عکس دسته جمعی بگیریم بفرستیم برای برادرشوهرم و برادر خودم که دوره ازمون.بعد شوهرم اشاره کرد بیا کنار من وایستا من نرفتم خجالت کشیدم😶🤦‍♀️خلاصه دامادمون اومد کنار من بدون قصد و غرز بنده خدا وایستاد خیلی مرد پاک و خوبیه.ده ساله داماد ماست و من عین خواهرشم سرشو به من نزدیک کرد که بیوفتن همه.بچه ها شوهرم قیافه اش تماشایی بود قرمززززززززززززززززز شد😂حتی تو چندتا عکس به ما دوتا نگاه میکرد من اصلا متوجه نبودم🤦‍♀️خلاصه اینکه شوهرجان خون ش جوش اومد لحظه خداحافظی فقط به مامانم گفت ساعت 6 حاضر باشید ازمایشگاه وقت گرفتم منم که کلا تو باغ نبودم😐درست شب عقد انقدر غر زد غر زد غر زد😂😂منم هی عین اوسکلا میگفتم شما خودتونو ناراحت نکنید حامد اقا با من راحتن بیشتر عصبی میشد😂😂😂😂😂یادم میاد خندم میگیره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مادرشوهر من زنگ زد خونمون که فردا میاییم خواستگاری منم جلو در کمد دنبال لباس و یه دستم لاک و اینا چند ساعت بعد زنگ زد که پدرش فوت کرده نمیتونن بیان قیافه ما دیدنی بودا !! گذاشتن بعد چهلم بنده خدا اومدن 

متاهل هستم

یه بار یکی از فامیلامون اومده بود خونمون بحث خواستگتری شط منم از همه جا بی خبر گفتم مامان یکی از دوستام چند وقت پیش اومده بودخواستگاری من ول کنم نبود یعنی واقعا نمیفهمید که سن من برا ازدواج کمه چقد بی درکن بعضیا😒

بعد فهمیدم اونا هم به همین منظور اومده بودن خیلی نرم از صحنه محو شدم😅😅

من قبل ازدواج را گفتم😂😂

بزرگترین سوتی ام این بود ک قرار بود جز مادرم و مادرش کسی ندونه ما دوست بودیم من جلوی خواهرشوهر سوتی دادم.پدرشوهرمم همون شب قبل اومدن بهش گفته بودن هی نگاهم میکرد میخندید اب شدم از خجالت نگاهش نمیکردم بعدش گفتن جوابت چیه عروس خانم من گفتم هرچی خودتون بگید😑😑😑

دوست عزیزم هموطن تو خونه موندن علاوه بر اینکه برای سلامتی خودمونه وظیفه هم هست.کی گفته فقط نماز خوندن و روزه گرفتن جز وظایفه بخدا بیرون رفتنت حق الناسه من یکی که راضی نیستم ازت نمیگذرم.....
من قبل ازدواج را گفتم😂😂 بزرگترین سوتی ام این بود ک قرار بود جز مادرم و مادرش کسی ندونه ما دوست بو ...

😂😂😂چه عروس خانم هولی.به شوهرم میگم چرا بوسیدیم میگه بتوچه قراره بود شش ساعت دیگه زنم بشی😂

😂😂😂چه عروس خانم هولی.به شوهرم میگم چرا بوسیدیم میگه بتوچه قراره بود شش ساعت دیگه زنم بشی😂

خخخخ ما هم تو اتاق دستمو بوسید ولی مردیم از ترس و استرس ک ی وقت کسی نیاد تازه تو اتاق حرفی نداشتیم بزنیم ففط نگاه هم میکردیم میخندیدیم با این حال یکساعت و نیم داحل اتاق بودیم😂

دوست عزیزم هموطن تو خونه موندن علاوه بر اینکه برای سلامتی خودمونه وظیفه هم هست.کی گفته فقط نماز خوندن و روزه گرفتن جز وظایفه بخدا بیرون رفتنت حق الناسه من یکی که راضی نیستم ازت نمیگذرم.....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792