سرکلاژ هم بودم،و استراحت،ولی نشد،نمی دونم هر دفعه یه اتفاق،هفته ۲۰بودم،تو این اوضاع رفتیم بیمارستان،اونم چون دکترم فقط یه بیمارستان میرفت،جالبه کلن نیومد،پزشک انکال ویزیت کرد.خیلی هم ناراحت شده بود چرا بهش زنگ زدن
سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..
ممنون عزیزم،دیشب دیگه حالم اینقدر بد بود،همش بلند بلند گریه می کردم،همش از دسته شوهرم بهش میگم لامصب چرا بهم خیانت کردی،چرا بخاطر مادرت با من دعوا می کردی،چرا نمیزاشتی برم از خانوادم سر بزنم،چرا اخه،چرا اولویت زندگیت ننت بود،بچه هامو فدای اون رده کردی و منو عیبناک
سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..
همش خانوادش تو زندگیمون بودن،همش دخالت،شوهرم خیانت کرد،بی توجه بودن به کارش،هر چند دوسال بعد همین بلا بدتر افتاد تو دامن دخترش،من همه رو بخدا سپردم،و نمی گذرم.
سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..