سلام.من تو یه شرایطی هستم که مجبورم بیشتر اوقات خونه نامزدم اینا باشم الان یک ساله نامزدیم تقریبا ۳ روز هفته رو خونه نامزدم اینام چن روز پیش مادرشوهرم گفت من زرنگ باشم خرج بچه های خودمو میدم برو سر خونه زندگیت از جیب خودتون خرج کنید.انقد ناراحت شدیم من و نامزدم.
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود... حیف,چشمانِ تو این حادثه را دوست نداشت... سیب راچیدم و در دلهره ی دستانم... سیب را دید ولی!!!دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بودکه بشمارد و در دام افتد... گفت یک....گفت دو.... افسوس سه رادوست نداشت... من و تو خط موازی......!؟؟؟ نرسیدن.......!؟؟؟هرگز........ دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت. درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که... از همان کودکی اش مدرسه را دوست نداشت..... .
چرا خودت عقلت نمیرسید ک از اول نری خونشون من جای تو باشم تا عمر دارم پامو خونش نمیذارم
میدونم امشبم از خواب میپرم 😥 از گریه تا سحر خوابم نمیبره😭 این زنده موندنه؟ هه 😏 بازنده موندنه!!! بی دوست زندگی مرگ از تو بهتره ... اون رو برو داره پرواز میکنه 😇 میبینمش هنوز از پشت پنجره🎇 هی دست تکون میدم🙆♀️ هی داد میزنم😣 اون سنگدل ولی هم کوره 🙈هم کره🙉 حتی اگه من از این عشق بگذرم🏃♀️ قلب شکستم 💔 از حقش نمیگذره☹ هه... دوران گیجی و سرگیجگیت گذشت محکم بشین دلم این دوره آخره😇