چن روز پیش من و شوهرم دعوامون شد و شوهرم روی من دست بلند کرد من خیلی ترسیده بودم و دست و پامو گم کرده بودم زنگ زدم به خواهرم که همسایمه اومد خونمون و گریه کردم و قضیه رو گفتم اونم گفت جمع کن وسایلاتو بریم خونه ما منم دخترمم برداشتم و رفتیم اونجا بعد همون شب دامادمون پادرمیانی کرد و شوهرم اومد هزار بار گفت غلط کردم و دستم بشکنه الهی و .... خلاصه منم فقط بخاطر دخترم که بال بال میزد که مامان تو رو خدا بابا رو ببخش بلند شدم اومدم خونه و به شوهرم گفتم فقط بخاطر دخترم زیر یه سقف میمونم باهات.کسی هس بقیشو بگم؟
تقصیر خودته خب عزیز من واسه چی خانواده رو قاطی میکنید😭😭😭😭😭
بشون خواهرمادرتو یجا بگو من عذرمیخوام ازتون کمک خواستم ولی لطفا دخالت بیش از حد نکنید
تمومش کنن
برای همه احترام قائلم اما لطفا کسی جز استارتر مگر برای پرسش سوال ریپلای نکنه روم🤍بله من کاملا مطلع هستم سایت تبادل نظر هست اما تبادل نظر دونفره رو به چند نفره ترجیح میدم…|•تصور کن نشستی تو یه کلبه قدیمی و بارونی که میباره، بوی نم چوب هارو دراورده و عطرش مستت کرده…تو همین حین که داری از پنجره جنگل بیرون رو نگاه میکنی هم هات چاکلت توی دستت رو جرعه جرعه میخوری…•|قشنگ بود؟ این رویای منه…رویای یه مادر، یک همسر، یک دختر🤍
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم موقع دعوا از خونه نزن ببرون شوهزت بایذ بره اون خونه مال توعه میدون خالی نکن براش بی محلی کن بهش خودش به پات میفته کسی رو نزار تو زندگی دعواتون دخالت کنه حتی پدر مادر
چن ساعت پیش با دخترم رفتم خونه خواهرم دخترم تا برادرمو دید از ترس پشت من قایم شد خواهر گف این چرا اینجوری میکنه گفتم از داییش ترسیده با یه حالت متلک جلو زنداداشم میگه از اون بابااااش نمیترسه از داییش میترسه.منو جلو زنداداشم که هیچوقت میون خوبی با من نداشت خرد و له کردن همه رازهای زندگیمو برملا کردن .شکستنم .از بس گریه کردم چشام کاسه خون شده