خانما من حالم خیلی بده استرس تپش قلب بی خوابی و بی اشتهایی همش نگران بچه ام ک با این حال من سالم دنیا میاد یا ن کسی بوده افسردگی داشته باشه بعد زایمان تموم شه افسردگیش؟درضمن من بخاطر سقطم پارسال افسردگی و وسواس شدید گرفتم ک داروی اعصاب مصرف کردم بخاطر بارداری قط کردم دارومو و الان خیلی وسواسم بدترشده
چند هفته ای عزیزم؟ منم احساس میکنم دارم افسرده میشم
◦•●◉✿ اونقدر آدما قبل من و تو غصه خوردن، عاشق شدن، فارغ شدن🌱 اونقدر آدما قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن، رفتن، گم و گور شدن،🌱 اونقدر آدما قبل من و تو به گذشتهشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردن.🌱 حالا کجان؟ رها کن رفیق ؛ رها کن بره...🚶🏻♀️🚶🏻♀️✿◉●•◦ شدیداً به دعا از زبانی که گناه نکردم نیاز دارم، اگه برای روبراهیِ زندگیم صلوات فرستادی الهی بزودی خدا خوشحالت کنه
من دو ساله استرس و نفس تنگی دارم و دارو مصرف میکنم.بمحض اینکه نخورم دوباره میاد سراغم..چجوری جرات کر ...
من هفت ماه دارواعصابموخوردم ک باردارشدم دیگ هیچ وقت فک نمیکردم قطشون کنم وسواسم باز برگرده اگ میدونستم هیچ وقت باردارنمیشدم چون الان بدترین روزای عمرمو دارم میگذرونم ی شب خواب ندارم ی روز نشده پاشم بتونم چیزی بخورم فقط فکرم درگیر پاکی نجسی و کارم شست شو شده توخونه ی خودم هم نمتونم بمونم همش خونه مادرشوهرم هستم برای خواب و وسواس بازی پامو توخونم میزارم خودم خجالت میکشم کهمش اونجام اما دست خودم نیس واقعا
من هفت ماه دارواعصابموخوردم ک باردارشدم دیگ هیچ وقت فک نمیکردم قطشون کنم وسواسم باز برگرده اگ میدونس ...
به تمیزی حساسی؟؟؟ووول کن بابا.خونه من یه جای پاک پیدا نمیشه .همش جیش بچست.میخواستم امسال بدم فرشا رو بشورن که با این کرونا نشد فعلا..من مشکلم بعد اون زلزله کذایی دو سال پیش شروع شد.تپش قلب.نفس تنگی ..بی حس شدن دست و پا و صورت..خیلی ترسیدم .ترس رفت تو جونم ..ونلافاکسین مصرف میکنم.دوز ۷۵.تنهایی اذیتم میکنه از تنهایی میترسم فقط.
ب پاکی نجسی حساسم ینی خونه مادرشوهرمم ک همش شلوغ اذیت میشم خیلی ب هرچیزی نگا میکنم یا هرکسی فک میکنم ...
ببین عزیزم تو وسواس بیشتر خودت باید به خودت کمک کنی وگرنه تا آخر عمرت باید قرص بخوری .مگه قرص چکار میکنه..خیلی مصنوعی ترشحات مغزت رو تغییر میده ولی اصل مشکل هنوز سر جاشه.لاقل شما مثل من نفس تنگی نداری..من عین ماهی بیرون آب افتاده بودم اون اوایل.در عرض ۹ ماه ۱۵ کیلو وزن کم کردم.غذا نمیتونستم بخورم.اعصابم زده بود ب معدم ..حموم نمیتونستم برم .نفسم قطع میشد..حتی تکرار دوباره اون روزام حالمو بد میکنه
اینجوری بخوای بکنی فردا بچه بزرگ تر شه کثیف کنه دیوونه میشی..یا دائم میگیری میزنیش یا باید بری بستری شی..وقتی اون فکرا میاد تو ذهنت با خودت بگو نه اینطوری نیست .همه تمیزن ..ذهنم باز داره منو گول میزنه.مثل یه مگس مزاحم در گوش .یا دست بزنید کنار..به یه چیز دیگه فکر کنید ..بزرگ نکنید تو ذهن
اینجوری بخوای بکنی فردا بچه بزرگ تر شه کثیف کنه دیوونه میشی..یا دائم میگیری میزنیش یا باید بری بستری ...
دقیقا من پارسالم ی کارای عجیب میکردم ک وفتی دارو مبخوردم وحالم خوب شده بود فهمیدم چقد مسخره بود کارام و شست شوهام الکی خواهرمم میگ ک ب دارو دل خوش نکن باید بچه شیربدی