2777
2789
عنوان

یه چیزی فهمیدم الان

410 بازدید | 5 پست

سلام این ماجرای ۲سال پیشه تازه دانشگاه قبول شده بودم رفتم خوابگاه بگیرم داییم که مجرده نزاشت گفت بیا خونه من بمون راحت باش منم از خدا خواسته رفتم پیش داییم دایمم دکتره بیشتر وقتا شیفته منم تنهام اغلب دوستامم نماین خونه یه سه چهار ماهی بود اونجا مستقر بودم یه روز که دایمم خونه بود داشتیم نهار میخوردیم که زنگ درو زدن دوتا پلیس پریدن تو گفتن به ما که گزارش دادن و اینا ما کارت شناسایی اینا نشون دادیمو اونام معذرت خواهی کردن و رفتن بعدش من هروز صبح با یه پسرطبقه پایینی همزمان میرفتم بیرون مامانش اومد در خونه دادو هوار که تو میخوای خودتو بندازی به پسر من منم تازه مزدوج شده بودم اشاره به حلقه توی دستم کردم که من ازدواج کردم اونم شرو کرد به تهمت زدن که تو عشوه میای واسه پسرمو شوهر بدبختت نمیدونه تو اینجا اومدی واسه... انروز اون رفت ولی من دلم شکست منی که حتی سرمو بلند نکرده بودم پسررو ببینم سپردمش به خدا اون یه سالو موندم همونجا سال بعدش خوابگاه گرفتم داییمم هرچقد اصرار کرد گفتم نه الان امروز از داییم شندیم پسرش به یه دختر ۱۵ساله تجاوز کرده گرفتنش الان هم ناراحتم هم خوشحال نمیدونم چمه از خودم بدم اومده که واسه مصیبت دیگران خوشحالم از یه طرفیم میگم حقشه 😭😭🤦🤦 

طفلک دختره

ولی ادم اینجور وقتا دوست داره به ننه پسره بگه، اون بچه هم واسه لندهورت عشوه میومد؟

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

طفلک دختره ولی ادم اینجور وقتا دوست داره به ننه پسره بگه، اون بچه هم واسه لندهورت عشوه میومد؟

ای گفتی بخدا انروز که میاد جلو چشمم میخام برم همینارو بهش بگم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  1 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  1 ساعت پیش