بچه ها موضوع تکراریه هرکی میخواد نیاد تو
فقد جنبه سرگرمی و شادی داره
ما چن ماه اول زندگیمون خونه مادرشوهربودیم،ی روز که هیچکس خونه نبود رفتم حموم در حموم ی مدت نمیدونم چش بود با من بسته نمیشد خلاصه درو همینجوری تا ته بستم بدون اینکه قفل کنم کارم تموم شد با حوله داشتم خشک میکردم که یهووو پدرشوهرم ناقافل درحمومو باز کرد(نمیدونم ازکجا پیداش شد اون بنده خدا نمیدونس کسی تو حمومه میخواس بره حموم)چشتون روز بدنبینه آنچنان جیغ بنفشی کشیدم ک نگو انقددد هول شدم حتی نتونستم حوله رو جلوم نگه دارم!پدرشوهرمم رنگش پرید گف ببخشید دخترم و تو افق محوشد...خلاصه هرچی داشتم و نداشتم دید تا ی ماه جلوش آفتابی نشدم هنوزم بعدازچندسال ازش خجالت میکشم