مامان من هروقت ظهر ماکارونی داریم شب ابگوشت میکنه میگه ظهر که چرت و پرت داشتیم حداقل یکم جون بگیریم
مثل خنده نوزادی که غرق خواب است، مثل بوی خانه کاهگلی پس از باران ، یا کشیدن نقاشی روی شیشه بخار کرده، مثل پیدا کردن جای خالی در اتوبوس با یک بغل خستگی ، صدای موج دریا در شب ، بوسههای ناگهانی ، چای تازهدم قند پهلو توی استكان کمر باریک ، یا مثل دستان گرم مادر بزرگ ، دوست داشتنت همین قدر شیرین است
[QUOTE=128349598]من عدسو بزار بپزه بد ابو بزار جوش بخوره رشته رو بریز هر چقد میخای بد ده ثانیه ابکش کن ته قابلما رو غن بریز سیب زمینی ب ار رشته و عدسو قاطی کن بریز روش روغن بریز بزار دم بکشه اینور پیاز خلالی کن سرخ کن ادویه بزن رب بزن یکم اب جوش بریز بزار غلیظشه با ترشیو دوغ بزن ب بدن وای خدا ضعف کردم
پروردگارا شکرت که بهترینها را برایم مقدر کردی.پدر و مادری که مثل کوه پشتم هستند همسری که عاشقانه و دلبرانه کنار هم زندگی میکنیم دختری که مثل گل پاک است و برادر و خواهری که عاشقانه همدیگر را دوست داریم...خدایا شکرت که در این دنیای به این قشنگی حسرت هیچ بر دل این بنده ات نگذاشتی❤