مطلقه بود بهش پروبال دادم سه ساله با همه گوه کاریاش موندم تو هر بحثی هر چی از دهنش در بیا میگه بهم
همشم اسم زن اولشو میاره
مثلا میگه اگه من کارایی که واسه تو میکنم واسه اون میکردم پاهامو میبوسید یا اون مظلومتر بود و فلان
امشبم وسط بحث گفت درخواست رجوع داده گفتم برو گمشو میگه من نمیرم اونم اضافه میشه
له شدم دلم شکست برای زندگی که سه سال عمرمو پاش گذاشتم و سختی کشیدم
بغض تو گلوم داره خفم میکنه
میشه آرومم کنید؟
حتی ازم بچه دارم نمیشه چون یه بچه از زن اولش داره
بحث امشبم همین بود که به شوخی گفتم حاملم
خیلی درد میکشم خیلی بیرحم و سنگدله نمیبخشمش خیلی زجرم داده تو ۲۴سالگی احساس پیری میکنم