داداش مجردم که باشوهرم هم سن یه ماهی میشه باهم قهرن البته اینم بگم شوهرمن دم دمکیه سرهرچیزی بهش برمیخوره اخلاق چرتی داره 'من تهرانم مامانم ایناقزوین حالاامروزمامانم اینااومدن خونه ماناهارشوهرم فقط باداداشم یه دست داددیگه هیچی همش سرش توگوشی بودداداشمم بعدیکم نشستن گفت من یه سرمیرم بیرون زودمیام خلاصه که نیم ساعت پیش راه افتادن رفتن شوهرم اومده خونه میگه به داداشت بگودیگه پاشواینجانزاره:-) وگرنه من میدونم بااون اگرم خجالت میکشی خودم میگم منم جوابشاندادم گفتم حالادعوامون درمیاداینم میخوادزنگ بزنه به بابام اینااون طفلکام ناراحت میشن ازاومدنشون یه بارم سرسفره گفت من میخوام اربعین برم کربلاسحرومیارم قزوین منم باخنده گفتم نخیربری منم میام همچین جدی یه حرفایی زدانگارواقعادعواداره بعدشم به بابام میگه اخلاق سحربده یکم نصیحتش کنیدمن دارم تحملش میکنماازاین حرفامنم چون نمیخواستم جلوخواهربرادرم دعوابشه جواب ندادم
خداجون به خاطرهمه داده هانداده هات شکر