2777
2789
عنوان

زندگیم داره خراب میشه

411 بازدید | 13 پست

نزدیک ۸ ماه ازدواج کردم تو این ۸ ماه شوهرم خیلی بهم بی تفاوت بود ولی من دوسش داشتم، گاهی عصبی میشدم فوشش میدادم و خودم گریه میکردم، ولی دوباره عادی میشدیم، این اواخر بی توحهی به زندگیم خیلی زیاد شده بود،اصن بهم نمیگفت کجا میاد ،کجا میره، بدش میومد باهاش حرف بزنم، و وقتی میگفتم میزارمت میرم، میگفت به درک برو من که دنبالت نمیام،

منم اومدم و همه چی رو به خانوادم گفتم، الان خانوادم عصبانی شدن نیگن چرا تا حالا بهمون نگفتی وضع زندگیت اینجوریه، دیگه نمیزاریم بری زندگیت باید طلاق بگیری، 

من شوهرمو دوس دارم چکار کنم، 

و در ضمن خیلی از پدر و مادرم هم خجالت میکشم نگاهشون سنگینه بیچاره ها نگران آبروشون هستند 

میترسم شوهرم بره پیش بابام، بابام با عصبانیت جوابشو بده اونوقت بره دیگه سراغمو نگیره، میترسم از دستش بدم چکارررر کنم

تو رو خدا برااااام دعا کنید 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهرت رفیقِ نیمه راهه... حالا انتخاب با خودته که با علم به این موضوع بازم به پاش بمونی یا نه.هرچیزی بلاخره یه تاوانی داره،اگه دوسش داری و میخوای کنارش بمونی،پس باید سردیشو هم تحمل کنی عزیزم

لطفا واسه نیتم یه صلوات بفرستید :)🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792