چند ماه پیش من با مادرشوهر و خواهرشوهرم یه دعوای اساسی داشتیم.
بعدش هم خود اونا با من قهر کردن.البته مادرشوهر من عشق مهمونی رفتنه.تا اون جایی که باید بیاد مهمونی میاد تو این چند ماه سه بار اومده.ولی نه محل به خودم میده نه بچه هام.به روش خودش قهره.
خواهرشوهرم کامل قهره.
بگین خوب...
جاری من و شوهرشون از فردای بعد دعوا بنا رو گذاشتن بر خودشیرینی.
هر روز دعوت و مهمونی برای مادرشوهر خواهرشوهر.
من همون موقع فهمیدم جاریم به این روز میفته.
جوگیر شده بود.
حالا بعد چند ماه جاریم بهم حسودیش میشه که من باهاشون رابطه ندارم و خودش هر روز هر روز اونجاست.
میگه تو هم مثل من باش.
منم بهش گفتم تو بچه هات صبح تا شب خونه مادربزرگشون باشن کسی چیزی نمیگه.
هر وقت میخوای بری دکتر بازار بیرون مادرشوهرم بچه هاتو نگه میداره.
خوب تو هم داری جبران میکنی.
هر وقت با من هم همینجوری بودن من هم مثل تو میشم.
میخواستم بهش بگم حقته خودشیرین.ولی دیگه نگفتم...