من خواب کم میبینم. گاهی فکرم آشفته ست خواب بد میبینم. خوابای که توشون اذیت میشم واقعا.
یه بار مثلا خواب دیدم جنگ بود. کل خانواده م پخش شده بودن هیچکسو نمیتونستم پیدا کنم فقط بچه ی خواهرم که کوچیکه بغل من بود.
دشمن داشت دنبالمون میکرد. میدوییدم بچه به بغل. میخواستم داد بزنم صدام در نمیومد. میخواستم بدوعم سرعت نداشتم. جایی قایم شدم بچه گریه کرد صداش اروم نمیشد.
بدترین حسی بود که تو خواب تجربه کرده بودم.
من به بچه خواهرم بشدت وابسته م. برام آزار دهنده بود.