من دو هفته است اومدم جنوب خونه پدرم واز همسرم دورم.شاغلم ودر اواخر مرخصی زایمان بسر میبرم وتصمیم گرفتیم برا دیدن خانوادم بیام وعید انشالله شوهرم بیاد اینجا.
چندروزه شوهرم که تو شماله وتو محیط شلوغ کاری آنفولانزا گرفته بود ومن خیلی خیلی نگرانش بودم شب اول که تب ولرز داشت اصلا نخوابیدم.وهمون روز دکترم رفته بود خداروشکر گفته بود علایم کرونا نیست.حالا فردا عصرش جاریم بمن زنگ زد در حالی که عادت زنگ زدن نداره وهمون اول گفت شوهرت ازین مریضی گرفته؟هیچکس نیست یه لیوان آب دستش بده ومن بازم درگیر استرس شدید شدم خیلی حالم بدشد