بچها من تو عقدم امشب خونمون ی اتفاقی افتاد جلو خانوادم ی عالمه گریه کردم خسته شدم از این وضعیت شوهرم ی دوست داره ک اصن ادم درستی نیس با زنای شوهر دار دوست میشه این هروووز واقعا هروز میرفت میشست مغازه شوهر من چندین ساعت کلی دعوا درست کردم تا گفت دیگه گفتم نمیاد چند ماه راحت بودم
خب
☹
خب
اون اقا رو دیدی بگو دیگ سمت شوهرم نیا
شوهرت چی میگه ؟
تا اینکه امشب خونه ما بود دیدم گوشیش زنگ میخوره اسم اونه گفتم بر دار ببین چی میگه گفت ن منم گیر دادم بردار تا فهمیدم بهم دروغ میگفته و همچنان میاد اونجا منم زدم زیر گریه مامانم گف چیشده گفتم طرف اونو گرفت گف ب تو چیکار داره😭
شوهرت چجوری با همچین ادمی حرف میزنه.کسی ک چشمش دنبال ناموس بقیس،دنبال ناموس شوهرت نیست!!
منم گفتم برو حالا ک اونو انتخاب کردی یام امشب حلش کن ک اس داد ب دوستش دیگه نیا اونجا خانومم ناراحت میشه شما جای من بودین میزاشتسن با همچین اپمی رفت امد کنه
من رو دروغ خیلی حساسم دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم بیشتر ناراحتم از این ک بهم دروغ گفته دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم
من تو رفت و آمدهای شوهرم دخالتی ندارم با ادمهای بد رفت و آمد کنه خودش نتیجه اش رو میبینه اصولا رفتار هیچکسی برای من مهم نیست منجی عالم بشریت که نیستم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
