سلام. از اونجایی که کورونا تو دل همه استرس انداخته بیایید یکم دور هم بخندیم. هرکی یه خاطره خنده دار تعریف کنه.
خاطره خودم: یبار از استخر میومدم با خواهرم بودم ک هوا هم تاریک بود، جلو سوپری یه پسر بچه دیدم ،ک تپلم بود. از اونجایی که عادت داشتم لپ بچه هارو بکشم، رفتم و لپ اون بچرم کشیدم.بعد چند ثانیه دیدم بچهه با غضب نگام کرد، اون موقع بودم که فهمیدم از اون آدم کوتوله هاس و طرف راحت 25-30 سال و داشت
من
پسره
خواهرم و سوپرمارکتی