ارزو خاصی یادم نیس. ولی تخیلاتم یادمه که ی خونه دوبکس داشتیم و چهارتا بچه قدونیم قد ، و اینکه سرکار هم میرفتم با ماشین زرشکی بعد میرفتم مدرسه دنبال بچه میومدم خونه انقد تو تخیلات میرفتم که هم شوهرم اسم داش هم بچه هام و حتی تو ذهنم بود که وقتی اخری رو باردارم خواهر کوچیکم تازه شوهر کرده