من با اقایی در حال اشنایی هستم میگه من دوست ندارم کسی بهم زور بگه تو خیابون دوست ندارم کسی خیره نگام کنه و کسی بد نگاه کنه منظورش چشم غره است. یا همش دستشو تکون میداد میگفت هیشکی نباید با دست با من حرف بزنه منظورش شاید تهدیدو اینجور حرفاست ولی واقعا کنارش باشم میترسم از این حرفاش .
تو رانندگی اگه کسی جلوش بپیچه عصبی میشه میگه حوصله رانندگیو ندارم.
اون که با خودخواهیاش این عشقو باطل کرد بهم بگو تو بودی یا من... اون که پامونو رفیق موج و ساحل کرد خودت بگو تو بودی یا من... تو کجایی که الان دریا دلش تنگه ببینه ما دوتا رو با هم...
حالا من که اینو به شوخی گفتم ولی بعصی از علائم پارانویا مثل چیزاییه که میگی راجع بهش (حالا فک نکنی واقعا پارانوییده ها)
معلوم نیست مشکلش برمیگرده به کودکیش یا اینکه مسائل دیگه ست که باعث شده عصبی بشه
اون که با خودخواهیاش این عشقو باطل کرد بهم بگو تو بودی یا من... اون که پامونو رفیق موج و ساحل کرد خودت بگو تو بودی یا من... تو کجایی که الان دریا دلش تنگه ببینه ما دوتا رو با هم...