بچها بیاین هرکدوم یه سوتی از دوران مدرسمون بگیم حالا چه سوتی خودمون چه دوستامون😄😄😄

یه بارم بامدیرمون لج کردم تویه برنامه که خیلی براش مهم بودوامام جمعه شهرمون ویه سری ازهمین دسته هااومده بودن قراربودمن سرصف قرآن بخونم میکروفونوگرفتم دستم(ازقبل هماهنگ بودم بابچه ها)شروع کردم :بازم شراره دلارودیوونه کرده😂همه ریختن وسط کلا مدرسه ترکید امام جمعه مونم پاشدرفت ماهمونجورمیرقصیدیم من میخوندم😀😂

ولی بعدش دوهفته اخراج بودم ازمدرسه😑

😂😂😂دوستای عذبوقلی من اینجور بودن منو هول میدادن 😑😑😑شیرم حرامشان

من ابتدایی خیلی مودب بودم راهنمایی بچه درسخون اما دبیرستان شرور ترین شده بودمممم 

یه اکیپ بودیم به ما مگیفتن اکیپ گنگستر بعضی هام میگفتن کفش صورتی ها (فکر کنید تو یه مدرسه دبیرستانی که همه خانوم شدن خانومانه رفتار میکنن ۸ نفر کفش صورتی ینی ۱۶ کفش هماهنگ راه میرفتن معروف بودیم حسابیا)

خلاصه سر صف صبحگاهی مدیرمون حرف میزد من با دهنم صدای مف در میاوردم وای همه میپوکیدنا حالا منم چادری هیچ کس از معلما نمیفهمیدن من سر دسته هستم خخخ

خیلی بدلج میکردم من 

ولی خدایی دلم خنک شداینکاروکردم

بعدابه مدیرمون تذکرداده بودن دانش آموزاتون مشکل منکراتی دارن😂😂😂

من خیلی تقلبی میکردم همیشه هم نمره اول بودم(باز تاکید میکنم اینا همش برای دوران دبیرستانمه قبل دبیرستان خیلی خوب بودم)

همیشه برگه تقلبی میچسبوندم به مانتوم موقع امتحان سرمو میزاشتم رو میز ینی دارم مینویسم بعد پامو به طور حرفه ای باز میکردم تقلب میکردم یه بار نگو چسبه کنده شده بود منم نمره امتحانم بیست شده بود معلممون موقع تحویل برگه دید تا معلم اومد ببینه کل بچه از رو صندلی خودشونو پرتاب کردن سمت من خداروشکر به خیر گذشت نفهمید کی بود

یه بارم سرکلاس تقلب کردیم

جلسه بعدمعلممون اومد گفت این ردیف همتون صفرمیگیرین😨

گفتیم چرااااا؟؟

گفت بلااستثناملک الشعرای بهاررو نوشتین مالک اشتر بهار😂😂😂😂😂😂😂😂

نه بیچاره چی داشت که بگه . کلا کلاسمون بحدی بی ادب بودیم . میخواستن ببرنمون کانون تا تربیت شیم یه بار نماینده از کانون اوردن که مثلا ما بترسیم هووو کشیدیم در رفت 😂😂

گرخید بیچاره😂😂