سلااام
من تازه ازدواج كردم نزديك ب 3 ساله اما ازدواج عادي با كلي مشكلات خانوادم راضي نبودن جون شوهرم 2 تا بجه داشت اما من قبول نكردم با اينك تحصيلات كامل بود مخالفت كردم اما حالا بخاطر بجه هاش ب مشكل خوردم البته بجه هاش هفته يكبار ميان اما من نميتونم تحمل كنم با اينك خيلي بجه هاي خوبين اما من الان مهموني دعوتم جون نميتونن بجه هاش بيان خونه ما اين هفته برام قيافه ميكيره نميدونم جطوري حرصشو در بيارم
حرصشو در نیار میدون جنگ نیست که میخوای بچزونیش.طبیعیه ک ناراحت باشه چون نمیتونه اینبار بچهاشو ببینه .برو مهمونی و وقتی اومدی بچهاشو با روی خوش دعوت کن .
الان میخورنت نباید ازدواج میکردی پدره دیگه
خب حق داره ناراحت باشه
منتظر باش مشکلاتت بدتر بشه چون فکر حل کردنش نیستی میخوای حرص شریک زندگیتو در بیاری
زندگی رو میدون جنگ میبینی
خب وقتی با دو تا بچه قبولش کردی ینی بچه هاشم خاستی... بچه ها چ گناهی دارن
دلمممم ميخواد خفش كنم جطور ميتونه بخاااااطر اون 2 تا بجه برام قيافه بكيره
ب خانوادمم نميتونم حرفي بزنم جو. خودم كردم ب خودم
خجااالت ميكشم بجه هااااا
خب بچه هاشن..کلا هفته ای ی بار میبینتشون..توعم بجای اینک مقابله ب مثل کنی انقدر بابچه هاش اوکی باش ک حدنداره..بعدم خودت زنگ بزن فردای مهمونی دعوتشون کن بیان
وقتی شرایطی رو قبول میکنید باید پای حرفتون بایستید . همه چیز بچه بازی نیست
خب عزیزم شما وقتی ازدواج کردینمیدونستین اون پدر و مسئولیت داره و از شماهم انتظارایی داره درمقابل بچه ها
بچه ها چند سالشونه؟
عزیزم شما از اول در جریان زندگیش بودی و پذیرفتی. الانم نمیگم همسرتون کاملا حق داره زور بگه ولی با لج و لجبازی نباید حلش کنید، هم ایشون حق داره بچه هاش بیان پیشش هم شما که میخوای بری مهمونی. ولی بهتره باهم به توافق دوستانه برسید و جوری تنظیم کنید که به هردو برسید یا دل هردوتون راضی باشه نه اینکه با لج کردن از همه چی بمونید و اعصابتون هم بهم بریزه. یکم براش زبون بریز و ازش بخواه جوری برنامه بریزه نه سیخ بسوزه نه کباب
