سلام
یکی از برادرام با یه دختری آشنا شد حدود 9 ماه قبل. بعد دختره خیلی خوب و مومن هم هست. قرار شد بریم خواستگاری که برادرم بیکار شد (شرکت شون کلا جمع شد) بعد دنبال کار می گشت، دختره گفت که بابام فشار میاره باید تا آخر شهریور بیای خواستگاری.
بعد داداشم خب چون بیکار بود گفت الان نمی تونم و بهم زدن.
دوباره تولد داداشم بهم پیام دادن و با هم جور شدن. برادرم هنوز بیکاره بعد دختره گفت عموم بهت به شرط اینکه باهام ازدواج کنی و عقد کنیم بهت کار می ده.
به داداشم خیلی بر خورد و ناراحت شد چون فقط عاشق این دختره بود نه به خاطر کار و پول و ... دیگه بهم پیام ندادن.
تا اینکه دختر گفت دروغ گفتم و چنین شرطی نذاشته و چون دوستت داشتم از خودم گفتم و ... .
الان باهم قهر هستن ولی ممکنه باز فردا برای و ل ن ت ا ی ن آشتی کنن.
دختره خوبیه ولی فکر می کنیم که دروغ زیاد می گه. ضمنا تو این 9 ماه کلا 2 بار همدیگر رو از نزدیک دیدن چون خانواده دختره خیلی مذهبی هستن.
نظر شما چیه؟ با اینکه دروغگو هست آیا ازدواج صحیحه؟ آیا 2 بار دیدار کافیه؟