بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است. کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍
وقتي ب عقب برميگردم حالم از خودم به هم ميخوره با ضعفام و كمبودام و بچه بازيام گند زدم به كل زندگيم حتي به آيندم😔😔 نميدونم ازخودم بايد شاكي باشم يا از خدا ولي اينو خوب ميدونم كه با٢٠سال سن تحمل اين همه فشار عصبي ومالي واقعا خيلي سخته😭😭 واقعاتنهام...دلم ميخاد برم يه جايي كه هيشكي نباشه. كسي رو ندارم بهش تكيه كنم درد دل كنم و دركم كنه خسته م ازاين همه بي كسي وسختي اگر دوست داشتين براي حاجت دلمو ب ارامش رسيدنم صلوات بفرستين😔🙇🏻♀️
وقتي ب عقب برميگردم حالم از خودم به هم ميخوره با ضعفام و كمبودام و بچه بازيام گند زدم به كل زندگيم حتي به آيندم😔😔 نميدونم ازخودم بايد شاكي باشم يا از خدا ولي اينو خوب ميدونم كه با٢٠سال سن تحمل اين همه فشار عصبي ومالي واقعا خيلي سخته😭😭 واقعاتنهام...دلم ميخاد برم يه جايي كه هيشكي نباشه. كسي رو ندارم بهش تكيه كنم درد دل كنم و دركم كنه خسته م ازاين همه بي كسي وسختي اگر دوست داشتين براي حاجت دلمو ب ارامش رسيدنم صلوات بفرستين😔🙇🏻♀️