دو دلم
۳۳ سالمه دیگه جونم نمیکشهههه این زندگی رو .ابرو ریزی ها تحقیر مکرر و محدودیت والدینم رو
چقدر بی پولی انزوا حسرت حسرت حسرت مشکل روحی چقدر دیگه بسه
دو تا راه پیش رو دارم برای نجات از این زندگی:
۱.خواستگار دارم۳۵ ساله از من ۵ سال بزرگتر
پسر خوب بانمک زیبا، قدش متوسط تقریبا ریز اندام که این باب میلم نیست ولی خواستگار ندارم اصلا علی رغم تلاش هام
مشکلی که هست اگر با اون پسر ازدواج کنم چون حسابی با بابام رفیقه میدونم تا اخر عمر باید تو این شهر بمونم بسوزم بسازم و اصلا نمیدونم با والدینم که خونمو میخورن کات دایمی کنم ( لطفا قضاوتم نکنید مجبورررم )