سلام.بچهها بیاین کمکم دلم گرفته.من خونم طبقه بالای مادرشوهرمه، و از مامانم10 دقیقه یربع فاصله دارم.هرروز نمیتونم مامانمو ببینم بخاطر فاصلمون ک مثلا یخورده زیاده🙁با مادرشوهرم مشکلات انچنانی نداریم.ولی همش ذهنم درگیر این موضوعه ک ب شوهرم میگم چطور من نمیتونم هرروز برم خونه مامانم! توام هرروز نباید بری خونه ی مامانت یا ببینیشون😑همش ب این مسله فکر میکنم..شوهرمم ادم لجبازی نیس و چیزی نمیگه.ولی من خودم دوسندارم هرروز همسرم بره یا خودم هرروز خونوادشو ببینم😥😥چون میگم دوری و دوستی!! ولی خب بازم نمیشه ک نبینمشون بازم درحیاط همو میبینیم یا...فعلا شرایطشو نداریم ک خونه بخریم و دورشیم.و من هرروز میگم خدایا کی خونه بخریم و من مستقل زندگی کنم..بازم میگم مشکل انچنانی ندارم.ولی دوسدارم دور باشیم و مستقل و اینکه هرروز نبینیم همو من حامله ام چن ماه دیگ بچم ب دنیا میاد.همش ب این فکر میکنم ک نکنه بچم بیاد هرروز بگن بیارش اینجا .و بچم بهشون زیادوابسته شه!
شاید بعضیاتون بگین چ مشکلات الکی داری🤔ولی واقعا یه مدته این فکرا و مشکلا رو مخمه😣😣کمکم کنید