من داغونم از لحاظ روحی شما جای من بودین چیکار میکردین
شوهرم یه اخلاقی داره که حساسه و در رفت و آمد با خانواده ام گاهی از حرکتی یا حرفی ناراحت میشه و الان بعد ۱۳ سال این مشکل منو به مرز جنون رسونده تا حدی که شب و روز قرص اعصاب میخورم
میدونم خیلی ها میگین این چیزی نیست اما فقط دلخوری ساده نیست و گاهی به دگیری خانوادگی میکشه و کلا زندگی برام شده عذاب
راههای زیادی رو رفتم و از مشاور هم کمک گرفتم اما نشد و این شده که هر لحظه از زندگیم شده استرس
روابط خانواده ام رو با شوهرم میخوام قطع کنم اما متاسفانه برادرم داره ازدواج میکنه و ما کلا یه برادر و خواهریم و میدونم با این شرایط نه میشه قطع رابطه کرد نه میشه از ازدواجشون بدون حرف و حدیث لذت ببرم
دوتا بچه دارم و گاهی فکر جدایی به سرم میزنه
واقعا نمیدونم چیکار کنم
در ضمن بگم هر دو طرف داستان بارها با هم بدای حل اختلاف حرف زدن اما فایده نداره
و فقط من این وسط دارم زجر میکشم
به خدا از دیشب تاحالا از درد و استرس تا مرز مرگ رفتم
گاهی میگم از خونه فرار کنم و راحت بشم
قبلا سابقه خودکشی رو هم دارم
حالا شما نظر بدین