برای دختر من زود سوراخ نشد
ولی چند تا ایراد اساسی داشت که باعث شد بندازمش دور
استخر دخترم بعد از چند بار استفاده از چشمش افتاد و عملا تبدیل شد به یه شی بی مصرف جاگیر
هر بار توپاشو میریخت زمین و نهایتا نیم ساعت باهاشون بازی میکرد بعد میرفت پی کار و زندگیش و من میموندم و صد صدو پنجاه تا توپ ریز که برای جمع کردنش باید هی خم و راست میشدم
هر بار مهمون میومد بچه ها سرش دعوا میکردن و بعدم پخش و پلا میکردن رو زمین و تکرار همون ماجرای جمع کردن توپا
این اواخرم که انتظار داشت هر روز توشم پر از اب کنم😕